جمله معروفی در مورد تاریخ نگاری هست که می گوید: “تاریخ را همیشه ملت های فاتح می نویسند.”
در چند سال اخیر، به ویژه با زنده شدن تاریخ و فرهنگ ایران باستان و آگاهی مردم از فرهنگ نیکان خود، غربی ها و شرقی ها دچار تشویش و نگرانی فوق العاده ای گشته اند و همواره درصدد بوده اند که به نحوی جهان باستانی را به دو قطب مهم و اساسی تقسیم بندی نمایند.
یک قطب در حوزه امپراطوری های باستان از نظر قدرت و عظمت و قلمرو جغرافیایی، که همان روم باستان باشد و از طرف دیگر امپراطوری که به لحاظ دموکراسی سرآمد امپراطوری های باستانی بود و سرزمینی که علم و فلسفه و دانش را به جهان امروز عرضه کرد، یعنی یونان باستان و به طرز شگفت انگیزی چشمان خود را به روی سرزمینی به نام ایران می بندند و تمام دستاورد ها و افتخارات و تاریخ آن را به راحتی هر چه تمام تر انکار می کنند و گویی اصلا چنین امپراطوری در دنیا وجود نداشته و باز در زمانی که موفق به انکار کامل آن نمی شوند شروع به تخریب و تخطئه آن می نمایند و با نوشتن و ساختن فیلم هایی مانند 300 سعی در وارونه جلوه دادن حقیقت می نمایند.
البته چنین نگرشی نه در دوران معاصر بلکه از گذشته های دور، از روزگار باستان نیز موجود بوده و از آنجایی که اغلب مکتوبات و اسناد و شواهد تاریخی که ایرانیان نوشته بودند، همگی در اثر حملات متعدد شرق و غرب از بین رفته بنابراین ما ناچار شدیم برای شناخت تاریخ به کتب و مراجع سایر امپراطوری ها، یعنی یونان باستان مراجعه کنیم و حقیقت را از کتاب های افرادی مانند هرودت و پلوتارک استخراج کنیم. اما پر واضح است که چنین مورخینی در کتاب های خود تمام حقایق را نگفته اند و در بعضی موارد حقایق را جور دیگری جلوه داده اند. نمونه های فراوانی از این موارد می توان در تاریخ یافت نمونه هایی مانند نبرد سالامیس، و یا نبرد ماراتن.
اما امروز قصد دارم با توجه به نزدیک شدن به المپیک لندن و اینکه یکی از رشته های مهم و مدال ساز برای ورزشکاران شرکت در مسابقاتی موسوم به دو ماراتن می باشد، به این نکته اشاره کنم که چطور غربی ها در مورد یک نبرد تاریخی دست به تحریف زده اند و پس از آن نیز با افتخار و برای حقیقت و بزرگ جلوه دادن چنین دروغی نام یکی از مهمترین رشته های ورزشی المپیک را نیز ماراتن نهاده اند.
ابتدا نگاهی بیاندازیم به اصل ماجرا از زبان هرودت:
هرودت در کتاب خود چنین نقل می کند، پس از تصرف سارد به دست یونانیان، داریوش بزرگ تصمیم گرفت برای انتقام گیری و تصرف بخشی از آتن سپاهی تدارک ببیند و به سوی آتن روانه سازد لذا برای این منظور از دو فرمانده به نام های “داتیس” و “آرتافرن” مدد می جوید و لشگری آماده و مهیا می سازد.
این نبرد در سال 490 پیش از میلاد و در محلی به نام “ماراتن” رخ می دهد. به نقل از هرودت در این نبرد ایرانیان 200 هزار سرباز مسلح و چیزی در حدود 600 کشتی جنگی داشته اند در حالی که یونانیان تنها با 11 هزار سرباز در برابر این سپاه معظم صف آرایی کرده اند. در تفاسیری که هرودت ارائه می نماید، سپاه یونان با تدبیری خاص پس از پراکنده شدن و به عبارتی عقب نشینی سپاه ایران مجددا هجوم را آغاز می نمایند و نهایتا سپاه عظیم ایران را شکست می دهند و در پی آن یک سرباز یونانی، مسافتی را از ماراتن تا آتن یک نفس می دود تا خبر این پیروزی مسرت بخش را به اهالی آتن برساند، اما در اثر خستگی مفرط از پای در آمده و می میرد و بعد نیز به افتخار این پیروزی بزرگ و مهم تاریخی نامی بر یکی از رشته های المپیک به نام ماراتن گذاشته می شود.
اصل داستان این است که عقب نشینی اولیه سپاه ایران یک حربه تاکتیکی بوده و برای اینکه امکان مانور برای کشتی های ایرانی وجود نداشته بخشی از سپاه ایران به فرماندهی داتیس ابتدا با زیرکی عقب نشینی می نمایند و نهایتا بخش دوم سپاه ایران به فرماندهی آرتافرن وارد عمل شده و منجر به شکست یونانیان می گردند. اما بحث اصلی اینجاست که سپاه ایران قصد داشت بدون جنگ و خونریزی آتن را فتح نماید اما بعد از وقوع یک سلسله کشتار ها سپاه ایران ترجیح می دهد از ادامه جنگ منصرف شود و به جنگ خاتمه دهد و با تصمیم قبلی و نه از روی شکست بازگردد. که متاسفانه مورخین این بازگشت را به حساب شکست ایرانیان گذارده اند و در وصف آن قلم ها زده اند.
اما بد نیست نظر برخی از مورخین منصف غربی را هم در این رابطه ذکر کنیم و از برداشت های آنها آگاهی یابیم:
“کارستن نی بور” جهانگرد آلمانی، که از شیراز، تخت جمشید و سنگ نبشته بیستون نیز دیدن کرده بود معتقد است: “نوشته های یونانی درباره نبرد ماراتن و جنگ های دیگر ایران با یونان به شعر و افسانه گویی و داستان سرایی از تاریخ نویسی شبیه تر است. آن چه به نظر می رسد این است که سپاه ایران در دشت ماراتن دچار شکست نشده است. بدین معنا چون داتیس، فرمانده سپاه ایران دریافت که میدان عمل و باریک بودن عرض میدان نبرد، مانع کاربرد سواره نظام است، ناچار شد که فرمان عقب نشینی صادر کند. هرودت صدور فرمان عقب نشینی را به منزله شکست سپاهیان ایران قلمداد کرده است.”
“ناپلئون بناپارت” نیز در یادداشت هایش آورده که: “درباره پیروزی هایی که یونانی ها به خود نسبت می دهند نباید فراموش کرد که این گفته ها همه از یونانی ها است و گزافه گویی و لاف زنی آنها نیز مسلم است.”
حال خود قضاوت کنید که قدرتمندان و فاتحان چگونه حقایق تاریخی را واژگون جلوه می دهند.
در پایان لازم به ذکر است برای برخی نقل قول ها از هفته نامه خبری فرهنگی امرداد شماره 214 مورخ 21 شهریور 1388 کمک گرفتم.
نویسنده: آرش شامی (سیبویه مدیر تالار ایران باستان)
هرگونه کپی برداری از مطلب فوق تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (آرش شامی) مجاز است.
6 دیدگاه ها
جاب آقای آرش شامی
سلام
آنگونه که اشاره فرموده اید یونانی ها میگویند قاصدشان پای پیاده تا آتن دوید تا خبر پیروزی شان را برساند !
فردی که پای پیاده چنین مسافتی را میدود قطعا کسی است که ترسیده وفرارکرده وخیلی هم ترسیده
سپاه فاتح قطعا قاصد ویا پیک سواره نظام دارد خوب اینطور که خودشان گفته اند یکنفر پیاده دویده
سواره نبوده
پس سواره نظامی اگر باقیمانده بوده باشد رویش نمیشده که شکست شان رابازگو کند
آن بیچاره هم که اینهمه راه رادویده بیچاره وقتی از او بازخواست میکنند ازترسش چه میتواند بگوید؟! میگوید ما شکست خوردیم و من پای پیاده تا اینجا فرارکرده ام !!!
البته این مطلب راهمه میدانید که ایرانیان بواسطه منش والایشان با دشمنانی که درجنگ ازمقابلشان میگریزند کاری ندارند/باشد که بازگو کند تا دیگران اشتباه ایشان راتکرارنکنند
از طرف دیگر نقل برخی رویدادهای جنگ مقطعی است مثلا خرمشهرخودمان را درنظربگیرید در آغاز جنگ اشغال نظامی شد(من وازه سقوط را هیچگاه قبول نداشته ام )صدام مرتبا جولان میداد نام آنراهم بندر المحمره گذاشت اما غافل ازاینکه اینجا ایران است خرمشهر مقاومت کرد وفرزندان این مرزو بوم آنرا از سیطره اشغالگران رها ساختند وآزادنمودند وخرمشهر مقاوم وقهرمان جاودانه شد / صدام کجاست؟!
همانگونه که فرمودید تارخ را فاتحان مینویسند حال خود بگویید صدام که اینهمه جولان میدادفاتح بود یا ایرانیان
عقب نشینی ،پیشروی وتدابیرنظامی از تاکتیک های جنگ است وبمنزله شکست نیست
هیچ سپاهی و هیچ فردی شکست نمیخورد مگراینکه شکست را درفکر واندیشه خود بپذیرد وباورکند ومایوس شود وتا زمانی که این وضعیت را نپذیرد شکستی درکارنیست
اشغال وسیطره سپاهیان مغول بر ایران سالها بطول انجامید
اما پیروز این جنگ تاریخ بگوید که بود؟
من هم قبول دارم که آن سربازی که فرارکرده وتاآتن پیاده دوید در فرارپیروز شدوگرنه آن بخت برگشته هم دیگر هیچگاه روی آتن نمیدانم یا روم را نمیدید
درود بر شما همشاگردی عزیز
ابتدا لازمه از شما تشکر کنم بابت اینکه زحمت کشیدید و مطالب بنده رو مورد مطالعه قرار دادید و از همه مهمتر اینکه بنده رو از نظرات خوبت بهره مند کردی. بسیار سپاسگزارم.
دومین نکته اینکه به مطالب جالبی اشاره کردی. دقیقا همینطور هست که می فرمایید. متاسفانه اینها همش بازی با کلمات هست برای واژگون جلوه دادن حقایق تاریخی که در این کشور عزیز اتفاق افتاده. همونطور که اشاره کردی علی رغم تمامی این یورش ها و غارت ها اما هنوز فرهنگ والای ایرانی پابرجا و استواره و این خودش گواه این هست که پیروز واقعی چه کسی بوده.
بابت تاخیر در پاسخگویی هم عذر خواهی می کنم
ممنون از شما.
با توجه به اینکه میگن ورزش رو داخل سیاسا نکنید میبینیم ورزشی که در روز آخر المپیک برگزار میشه کاملا” یک دروغ سیاسیه و به نظر من کشور ما باید توی این رده از مسابقات دو میدانی شرکت نکنه و اون رو تحریم کنه.
تو شاه كاري … من به تو كه هم وطنمي افتخار ميكنم…
درود بر شما افشین عزیز
بی نهایت به من لطف دارید. باعث افتخار بنده است…
خوشحالم که مطلب مورد توجه تون قرار گرفته.
نوروز باستانی رو هم به شما تبریک می گم.
سال خوبی براتون آرزو می کنم.
باز هم ممنون.
درود برشماکه مبحثی از تاریخ مارابرای بازنگری گشودید و دراین وی{گی باید گفت که یکجانبه گرایی مورخین یونانی دراینمورد و موارد مشابه محرز است شما تحسم بفرمایید 11000 نیروی یونانی با چه ابزار و کارایی توانسته اند نیروی 200 هزار نفری و بسیار مجهز ایرانی را شکست بدهند و اگر اینگونه بود نیروی فایق گروهی سواره را با آنهمه روحیه کسب شده از پیروزی برایرانیان گسیل میداشتندونه یک نفر پیاده که آنهم قبل از رسیدن به مقصد جان می بازد و جالب توجه است که عقب نشینی تاکتیکی یک سری از کشتی هارا آنان به حساب پیروزی بدانند خودموید این مسئله است