مقدمه
بیش از 80 سال پس از نابودی امپراطوری بزرگ هخامنشان به دست اسکندر شاه جوان یونان امپراطوری جدیدی در سرزمین پارس متولد شد. امپراطوری ای که با یک شورش آغاز شد و کم کم تبدیل به یک جنبش به تمام معنا و سپس ابرقدرتی جدید در جهان بدل گشت.
امپراطوری پارت، امپراطوری ای که بیش از 470 سال حکومت کرد. امپراطوری پارت یا اشکانی تشکیل شده از سومین دسته آریایان یعنی پارتها بود که در محدوده خراسان فعلی سکنی داشتند. پارت ها در زمان هخامنشیان یکی از اتباع هخامنشی بودند و از روی نژاد خود را با هخامنشیان فامیل می دانستند و در زمان اسکندر و سلوکیان نیز توانستند تا حدودی استقلال خود را در امور مختلف به دست بگیرند اما در زمان ارشک (اولین پادشاه اشکانی) آنها شروع به قدرت گرفتن کردند. اشکانیان نخست بر بخش پارت چیره شدند و پس از آن به گشودن سراسر ایران پرداختند و دولت ایرانی تازهای به میان آوردند. دولتی که در زمان مهرداد اول تبدیل به امپراطوری شد. آنها توانستند به واسطه تجارتی که از جاده ابریشم می شد و اینکه در میانه دنیا قرار گرفته بودند خود را در برابر روم قرار دهند و با روم به رقابت بپردازند و حتی در مواردی با روم بجنگند و از این رو نیز در زمان اشکانیان جنگ های چند صد ساله ایران و روم آغاز گشت.
این امپراطوری بالاخره در زمان اردوان پنجم مانند هر امپراطوری و دولتی پیر شد و در نهایت نابود گشت اما جالبی ماجرای نابودی اشکانیان به این است که این دولت نه به دست دولت ها و کشور های خارجی که به دست جنبش های داخلی از هم پاشید و قدرتی جدید از آن بیرون آمد همچون ققنوسی که از خاکستر برمیخیزد!
در این مقاله می خواهیم به صورت کلی به اشکانیان نگاهی بیندازیم، از دید سیاسی، نظامی، پست های دولتی و نظام دولتی و حکومتی، فرهنگی و …
با ما همراه باشید
نظام حکومتی
انتخاب پادشاه
در باب مسائل مهم مانند انتخاب پادشاه که از بعد از مهرداد دوم دیگر موروثی بودن بر افتاده بود بر عهده مجلس های کشور بود. (هر چند در بیشتر موارد به وصیت پادشاه فقید و نسبت خونی (پدر پسری) توجه می شد) در این دوران دو مجلس یا شورا امور مملکت را زیر نظر می گرفت و کنترل را بر عهده داشت.
1- شورای نجبا یا بزرگان: این شورا تشکیل شده از شاهزادگان اشکانی که به حد رشد رسیده بودند و برگزیدگان 6 خاندان بزرگ اشکانی بود. این شورا را حتی بعضی از مورخین رومی سنا نیز نامیده اند.
2- شورای مغان: که نفوذ کمتری در امور کشور داشتند.
در زمان های مهم این دو شورا گرد هم می آمدند و با برگزاری یک مجلس واحد به انتخاب شاه می پرداختند. این مجلس مغستان (مهستان) نیز نامیده می شد.
سیستم داخلی حکومت
سازمان حکومتی پادشاهی اشکانی در آغاز از همان شیوه دستگاه حکومتی سلوکیان و نوع پادشاهی هلنی و فرهنگ هلنی برای کنترل سرزمین ها بهره برد. در این دوران سرزمین های تحت حکومت اشکانیان مدت زیادی را زیر نفوذ فرهنگ و آداب یونانی قرار گرفته بود و تغییر ناگهانی در سازمانهای آن زمان غیر ممکن می نمود.
همینطور در بعضی از مناطق نیز هنوز از سازمانهای قدیمی حکومتی هخامنشیان به صورت اندک تغییری استفاده می شد. برای همین اشکانیان در تمام دورانشان تغییرات زیادی در شیوه حکومتی ایجاد نکردند اما در بعضی از امور نیز تغییراتی دیده می شود. به عنوان مثال قدرت دادن به مجلس بزرگان و کم کردن قدرت پادشاه و به وجود آوردند حکومتی فئودالی بود. نوع تشکیلات دولتی اما در سراسر سرزمین یکپارچه نبود و قدرت مرکزی در همه جا قدرت یکسانی نداشت چرا که قلمرو اشکانیان تشکیل شده از تعداد زیادی حکومت کوچک تر (18 حکومت کوچکتر) که به صورت ملوک الطوایفی توسط شاهان موروثی خود اداره می شدند. در این دوران شهر های مهاجرنشین و ساخته شده توسط یونانیان به صورت کامل استقلال خود را داشتند و تنها وظیفه آنها پرداخت خراج و باج بود.
در زمان های جنگ نیز تمام حکومت ها می بایست لشگری فراهم میدیدند و به محلی که دولت مرکزی معین نموده می فرستادند. البته از بین تمام این ایالات 11 ایالت از همه مهمتر بودند و از بقیه نیز استقلال و قدرت بیشتری داشتند. بقیه ایالات حاکمانشان از بین خاندان اشکانی به صورت ارثی انتخاب می شدند.
سیستم خارجی حکومت (سیاست خارجی)
اشکانیان از شرق خود خیالشان راحت بود و از طریق جاده ابریشم با شرق (چین و هند) رابطه تجاری داشتند. از طرف غرب اما همیشه نگرانی حمله رومی ها بود به خصوص که بعد از همه کراسوس این نگرانی بیشتر نیز شد اما این دلیلی نبود تا دو دولت با هم رابطه تجاری نداشته باشند و با رومی ها مذاکره کنند. اما با تمام اینها اشکانیان همیشه به تقویت مرزهای غربی خود می پرداختند و آماده دفاع بودند.
نظام ارتش اشکانی
در دوران اشکانیان به جز قوای مرکزی در هنگام صلح و غیر جنگ یک سپاه دائمی نداشتند بلکه در هنگام جنگ پیک هایی سواره به همه ایالات و ساتراپ ها اعزام می گشت تا پیام جمع آوری و تجهیز نیرو و اعزام آن را به مرکز تجمع قوا را به حکام و اشراف اطلاع دهد.در واقع به طور عام ارتش پارت ها به جز هسته اصلی اش حالت لشگری چریکی را داشته که از طریق حکام و اشراف تامین می گشت.
در جنگ های مهم نیز عموما شخص شاهنشاه سرفرماندهی را به عهده می گرفت و فرماندهان ارشد نیز در کنار او قرار می گرفتند تا کنترل کلی سازماندهی سپاهیان و تاکتیک جنگ را مشخص نمایند و در این راه شاه را یاری کنند.
این فرماندهان ارشد و عالی رتبه اکثرا تشکیل شده از همان حکام ایالات، اشراف و شاهزادگان جوان بودند که خود در راس جمع آوری سرباز قرار می گرفتند. سربازانی که ایشان با خود به جنگ می آوردند تشکیل شده از گروه کثیری از بندگان و رعیت ها و قلیلی از آزادگان بودند.
فرماندهان سپاهان در هنگام جنگ و برخورد از میان سران و فرماندهان، سربازان سپاه مرکزی که تنها سپاه دائمی نیز یاد می شود انتخاب می شدند و خود وظیفه جنگیدن در راس سپاهیان و افرادشان را نیز داشتند.
شروع جنگ در این دوران توسط سپاه پارتی با صدای شیپور شیپورچیان، طبل طبالان و غریو فریادهای وحشتناک سربازان و به اهتزاز درآوردن پرچمها آغاز می گشت تا در همان اول کار وحشتی سنگین بر دل دشمن خود بیندازند.
انواع پرچم ها در جنگ این گونه بوده است:
درفش کاویانی – پرچم اژدهانشان – درفش میترا – سرپرچم خوشه ای – سرپرچم ماه و ستاره – سرپرچم خورشید – سرپرچم اسب سفید.
سازماندهی ارتش
در دوران اشکانیان سیستم منظم و دائمی برای آماده سازی و آموزش سربازان در سراسر کشور وجود نداشت. یکی از دلایل عدم وجود چنین سیستمی نوع تربیت اشکانیان بود که بر این اساس آنها از همان دوران کودکی باید جنگیدن و سوارکاری تیراندازی را می آموختند پس دیگر نیازی به همچین سیستمی نمی دیدند. ارتش دائمی را لازم نمی شماردند. هر چند لشگر مرکزی در دوره ای به صورتی خفیف از روی فرهنگ و نظام یونانی ساخت یک نوع ارتش منظم و مزدور را مدنظر قرار داد اما در زمان مهرداد دوم با تغییرات او سازمان نظامی به حالت سابق خود بازگشت و کاملا شکل پارتی به خود گرفت. پارتیان بر اساس نظام هخامنشی و سلوکی به تجهیز سپاه دائمی پرداختند ولی بعد از تغییرات شکل سپاه به پارتی و فئودالی تغییر کرد.
برای بیان این تغییرات باید اول ترتیب ارتش را مشخص کرد. سپاه پارتیان از سه بخش تشکیل می شد. سواره نظام سبک، سواره نظام سنگین و پیاده نظام. قسمت مهم لشگریان را سواره نظام تشکیل می دادند که هسته اصلی آن نیز لشگر مرکزی بود. این لشگر اکثرا از طبقات آزادگان مرتبط با روسای قبایل و بزرگان بودند تشکیل می شد.
سواره نظام تا قبل از تغییرات به دو رسته سبک و سنگین اسلحه تقسیم می شدند و رسته سنگین اسلحه به شیوه سلوکی آرایش می گرفتند و سلاح هایشان در جنگ با زوبین کارگر نبود و نمی توانستند قدرت واقعی خود را نشان دهند و به قلب دشمن نفوذ کنند.
1- سواره نظام سنگین: سواره نظام سنگین اسلحه به سواره نظامی گفته می شد که سراسر تنشان را زره بلند فلزی یا پوستی که بر روی آنها قطعات آهنی و پولاد نصب شده بود، پوشانیده بود. پشت گردن و قسمتی از صورت را با کلاه خودی فولادی می پوشانیدند. این سربازان بر پایشان شلواری چرمی و زانوبندهایی فلزی نیز داشتند که سلاح دفاعی آنها حساب می شد. سلاح تهاجمی آنها نیز تشکیل شده از نیزه های فولادی، تیرکمان، شمشیر و خنجر کوتاه بود. این سپاه برای جنگ نزدیک ساخته شده بود و آرایش جنگی آنها به این گونه بود که در عقب زمین می ایستادند و در جلوی پیاده نظام قرار می گرفتند. جنگ توسط سواره سبک آغاز گردیده و به طرف آنها سوق پیدا می کرد تا آنها از نزدیک وارد عمل شوند، از این رو بسیار جرار بود اما مشکل آنها سنگینی زیاد پوششان بود که در مواقع افتادن از روی اسب مانع حرکت سریع و چابکشان می شد و در نتیجه در مقابل دشمن کاملا بی دفاع می شدند.
2- سواره نظام سبک: سواره نظام سبک اسلحه فقط به قسمتی از تجهیزات سواره نظام سنگین مجهز می شدند. اسلحه تهاجمی آنها تیرکمان پارتی بود. آنها قبل و بعد از تغییرات مهمترین قسمت ارتش پارتی بودند چرا که همیشه نوع جنگشان راه گشا واقع می شد. آنها به خاطر سبک بار و چالاک بودن و قدرت مانور زیادشان در جنگ ها معروف بودند و مهارتشان در جنگ و گریز و خسته نمودن دشمن بود تاکتیک آنها قیقاج نامیده می شد. این شیوه، رومیان را در جنگ های بسیار به زانو در آورد. با این شیوه ایرانیان قسمتی از رومیان (دشمن) را به دنیال خود می کشاندند و از بدنه اصلی دور می کردند سپس دست از گریز برداشته و به یکباره با تیرکمانهایشان به سپاه تعقیب کننده یورش می بردند و اینجا بود که سپاه سنگین وارد عمل می شد و به جنگ نزدیک می پرداخت. این شیوه در تمام طول جنگ برای نابودسازی دشمن به کار بسته می شد و از آن برای دزدیدن و نابود سازی آذوقه و عقبه دشمن نیز به کار بسته می شد. این بود که این روش و این سپاه بسیار شهرت یافت. مشکل کلی سواره سبک عدم قدرت آنان در جنگ های کوهستانی بود. برای همین پارتیان از جنگ در این مناطق اجتناب می کردند.
3- پیاده نظام: سومین بخش ارتش پارتی را پیاده نظام تشکیل می دادند.این بخش از ارتش زیاد مورد توجه نبود و زیاد هم برایشان کارایی پر ارزشی نداشت. عمده آنها بندگان بودند .این سپاده دارای پوشش زره سبک و مسلح به تیر کمان و نیزه و شمشیر بودند.
پارتیان نیروی دریایی نداشتند و آنچه نیز از دوران هخامنشیان و سلوکیان باقی مانده بود از دست دادند. چرا که عمده کشورهای تابعی که در عصر هخامنشی تامین کننده این نیرو بودند از ایران جدا شدند. دلیل دیگر این بود که در این دوران جنگی دریایی به وقوع نپیوست و در نتیجه پارتیان نیازی به این نیرو نداشتند.
طبقات اجتماعی
در دوران اشکانی طبقات اجتماعی تشکیل شده از آزادگان و پیشه وران و بندک ها بود. گروه آزادگان تشکیل شده از خاندان سلطنتی، اشراف و ملاک بودند که آرتان نیز نامیده می شدند. پیشه وران و کشاورزان نیز در دسته ملاک قرار می گرفتند، اما بندک ها نیز حکم رعیت و برده را نیز داشتند.
در این دوران همانطور که گفته شد جامعه به صورت فئودالی حکومت می شد و از این رو وضع مردم در سطح بالاتری از دوران سلوکیان و هخامنشیان قرار داشت که البته در طول جنگ هایی که با روم داشت شروع به ضعیف شدن و باعث نارضایتی مردم گشت و کم کم رو به انحطاط گذاشت.
در این دوران رشد ایرانی گرایی و تبدیل شدن جامعه و سرزمین به جامعه ای ایرانی و سرزمینی ایرانی افزایش یافته بوده هر چند با سرعتی بسیار پایین.
بردگی در عهد اشکانیان
بردگان در دوره اشکانیان به نام بندک شناخته می شدند این بندگان یا بندک ها در امور کشاورزی و معادن شاهی به کار گمارده می شدند و در میانشان (آنشهریک ها) از بقیه مقام بالاتری برخوردار بودند. آنها از اموال شخصی فرد به حساب می آمدند و در زمان خرید فروش ملک نیز فروخته می شدند و یا اربابانشان می توانستند آنها را به هم پیشکش کنند. بعد از جنگ ها معمولا اسرای جنگی ای که گرفته می شدند به دو بخش تقسیم می شدند که بخش اول آنها بخش عمده بندک ها (بردگانی که برای کشاورزی و معدنچی ای گمارده می شدند) را تشکیل می دادند و بخش دوم نیز میان اشراف و بزرگان تقسیم می شدند تا آنها از آنان به عنوان گروگان و افرادی که باید متاهلشان می کردند تا از آنها فرزندانی به دنیا بیاید. این فرزندان باید آموزش داده می شدند تا در زمان های جنگ به میدان جنگی بروند و برای اشکانیان بجنگند.
وضعیت اجتماعی زن در دوران اشکانی
در این دوران، تعدد زوجات متداول بود. لیکن داشتن بیش از یک زن رسمی جایز نبوده است. تعداد زنان غیر رسمی در میان پارتیان به ویژه در خاندان سلطنتی از دوره ای زیاد شد که ثروت آنان افزایش شدیدی یافت. قبل از آن چون پارتیان اقوام صحرانشینی بودند توان چند زن داشتن را نداشتند.
شاهان اشکانی تنها زن رسمی خود را از میان شاهزادگان و یا اشراف پارتی انتخاب می کردند.
زن در دوره پارتیان پیش از فوت شوهر نمی توانست و حق نداشت که به همسری فرد دیگری در آید اما در صورت عدم رضایت از شوهر خود می توانست از او به آسانی جدا شود. اما مرد اگر می خواست زنش را طلاق دهد باید حتما یکی از این 4 دلیل را می داشت در غیر این صورت حق طلاق دادن همسر خود را نمی داشت:
1- نازا بودن
2- پرداختن به جادوگری (جادوگر باشد.)
3- فساد اخلاقی داشته باشد.
4- ایام قائدگی خود را از شوهرش پنهان کند.
زنان درباری در این دوره بسیار در کارهای سیاسی دخالت می کردند. چنان که موزا مادر فرهاد پنجم پسر خود را به تخت نشانید.
اقتصاد
اقتصاد ایران اشکانی از سه بخش اصلی کشاورزی، دامداری و تجارت خارجی تشکیل شده بود و این سه بخش به صورت عمده تحت اختیار اشراف و شاهزادگان بود.
این سه بخش به این گونه بودند که در این دوران، اشکانیان به صورت گسترده ای به کشاورزی توجه داشتند و روی افزایش کشاورزی در سرزمین تاکید فراوانی می کردند.
در مورد دامپروری نیز پارتها از دیر باز به پرورش چهارپایان مخصوصا اسب ها برای تجهیز سواران (سواره نظام) و پرورش شتر و خر برای حمل و نقل بارهای تجاری می پرداختند.
از باب تجارت ایران این دوره از جهت موقعیت خود، بین چین و هند از یک طرف و از طرف دیگر با ممالک غربی (روم) هم مرز بود و بین این دو قرار گرفته بود. از این رو در زمان صلح و مساعد بودن اوضاع سیاسی بین شرق و غرب (چین تا روم) تجارتی نبود مگر به وسیله عبور از ایران. در واقع قلمرو ایران در عصر اشکانی عمدتا نقش ترانزیت را به عهده داشت و از این طریق عوارض گمرکی مهمی را عاید خزانه دولت می کرد.
پول
جنس سکهها معمولا از نقره یا برنج بوده است. بر روی بسیاری از سکه های پارتی نقش ابزارهای جنگی، مخصوصا تیر کمان حک شده است. پادشاهان اشکانی در شهرهای صددروازه، سلوکیه و هگمتانه سکههای سلطنتی را ضرب میکردند. به احتمال زیاد این کار در مهردادکرت نیز صورت میگرفته است. سکه های سلطنتی توسط ضراب خانه دربار که کاتازترانیا خوانده می شد ساخته می شدند و اتفاق می افتاد که در زمان جنگ آن را نیز با خود انتقال دهند. این ضراب خانه در این زمان ها سکه مورد نیاز ارتش و سربازان را ضرب می کرد. بر روی این سکه ها علامت حک می کردند. در تمام دوره اشکانی از پیدایش تا فروپاشی، وزن سکهها به ندرت کمتر از ۳.۵ گرم یا بیشتر از ۴.۲ گرم میشد، همچنین وزرن تترادرهمها در حدود ۱۶ گرم بوده است. به نظر میرسد با فتح میانرودان توسط مهرداد اول، سکهها منحصرا در سلوکیه ضرب میشده است.
فرهنگ زبان
پارت ها به دلیل نزدیکی با سک ها و دوری از تغییرات فرهنگی پارس ها و مادها تغییر کمتری در فرهنگ آریایی خود داشتند اما باز هم تغییراتی داشتند چرا که هم نشینی با سک ها کمی در زبان و رفتار های آنها تاثیر گذارده بود. بعد از حمله اسکندر و حکومت یونانیان در ایران فرهنگ یونانی نیز بر آنها بی تاثیر نبود. چنان که شاهان اشکانی بازی ها و سگرمی های یونانیان را انجام می دادند و چنان که نوشته اند، ارد اول به ادبیات یونان بسیار علاقه داشت. با تمام اینها دولت پارت سیاست ایرانی گرایی را در دستور کار خود قرار داده بود و طی یک برنامه طولانی مدت فرهنگ کشور را از یک فرهنگ هلنی به سوی یک فرهنگ کاملا ایرانی پیش برد تا فرهنگ یونانی در ایران رو به فراموشی بگذارد.
زبان
زبان پارتی ها اصلا آریایی بود اما کمی از کلمات آن شبیه به سک ها بود و نام های سکی در آن زیاد بود. این زبان بعدها همان پهلوی نامیده شد.
پارتی ها یونانی را نیز در دولت خود داشتند و به این زبان صحب می کردند ولی به مرور زمان این زبان حذف شد و آن را از روی سکه های اشکانی پاک کردند و به مرور به صورتی خفیف زبان رومی جایگزین آن شد.
دین پارتی
پارتی ها در ابتدا تنها خدایان آریایی را می پرستیدند اما بعدا به واسطه آشنایی با پارس ها و مادها، اهورا مزدا را هم پرستش کردند ولی به صورتی جدید. آنها در کنار اهورامزدا، مهر و ناهید را هم می پرستیدند. آنها طی سال ها یاد گرفتند که خدایان یونانی را هم پرستش کنند. از این رو می توان گفت دین اشکانیان نیز مانند فرهنگشان ترکیبی بوده است و آنها عادت به تقلید داشتند، به خصوص به طور عمده از آیینهای ایرانی (پارسی) و یونانی این تقلید را می کردند.
در دوران اشکانیان آزادی دینی وجود داشت و هجوم دین های خارجی به داخل نیز زیاد بود. شاهان در این دوران زیاد به دین زردشت علاقه نشان نمی دادند و از آن زیاد حمایت نمی کردند و تنها بلاش اول به این دین حساس بود و بر آن شد که اوستا را جمع آوری کند.
در این دوران رئیس مغان رسما شاه بود اما موبد موبدان بود که این مقام را کنترل می کرد. اوایل مجلس مغان قدرت زیادی داشت و در کارها دخالت می کرد اما به مرور به دلیل کدورت شاهان از این موضوع قدرتشان کم شد و از بین رفت.
مغان در این زمان همگی فقط کار مذهبی نمی کردند بلکه آنها ستاره شناس، طبیب و قاضی نیز بودند.
منابع:
– تاریخ ارتش چهار هزار ساله ایران؛ اسدالله معطوفی
– تاریخ ارتش ایران؛ غلامرضا علی بابائی
– تاریخ اجتماعی ایران (از آغاز تا مشروطیت)؛ دکتر عزت الله نوذری
– تاریخ ایران قبل از اسلام؛ حسن پیرنیا
نویسنده : محمد سعید جهان پناه (CYRUS88 مدیر ارشد تالار تاریخ)
—————————-
در صورت تمایل میتوانید نسخه PDF مقاله فوق را از لینک زیر دریافت نمایید.
[download id=”59″ format=”1″]
حجم فایل : 2.7 MB
رمز فایل : www.daneshju.ir
هرگونه کپی برداری از مطلب فوق تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (محمد سعید جهان پناه) مجاز است.
2 دیدگاه ها
سلام خسته نباشید
فقط اینکه این مطلب خیلی عالی بود.
با درود.
بدبختانه بسیاری از مردمان ایران شاهنشاهی های بزرگ ایران را امپراتوری میخوانند چنانچنه واژه ی امپراتوری انگلیسی است و هیچ وابستگی با ایرانیان ندارد آن چنانکه ایرانیان باستان فرمانروای بزرگشان را شاهنشاه میخواندند. ولی امروزه به اشتباه ما شاهنشاهان دادگرمان را با مشتی امپراتور غربی یکی میخوانیم.
امیدوارم درستش کنید.