اُپ آرت OP [ OPTICAL ] ART اصطلاحي كه در دهة 1960 به نقاشي انتزاعي مشتق از آثار هنر منداني چون آلبِرس * و وازارلي * اطلاق شد . در اين شيوة نقاشي ايجاد خطا ديد اهميت دارد . نقاشان وابسته به جنبش اُپ آرت مجموعه اي از خطها ، شكلهاي خُرد ، و سطحهاي رنگي درخشان را به طريقي متقارن و متمركز تحت نظم در مي آورند كه لرزنده پش آينده و پس رونده جلوه كند . آگام * و بريجيت رايلي * از برجسته ترين نمايندگان اُپ آرت به شمار مي آيند .
آلبِرس ALBERS ، يُزِف ( نقاش ، طراح و معلم آلماني ، 1976-1888) . از مدافعان انتزاعي هندسي ، و در زمرة برجسته ترين رنگپردازان سدة بيستم بود . هنر آموزي مقدماتي
(1933) ، و در آنجا به مطالعه ئ تعليم دامه داد . رياست بخش طراحي دانشگاه ييل را بر عهده گرفت (1955) . كتابي درباره نظرية رنگ نوشت ( 1963) كه هنوز هم معتبر است .
را در برلين ، اِسِن و مونيخ به انجام رسانيد . چندي بعد ، وارد بوهوس * شد ، سپس در اين مدرسه به تدريس پرداخت . در همان اوان ، كار خلاقة خود را در مقام طراح اثاثه و نقاش انتزاعي آغاز كرد . به امريكا رفت
آلبرس هنرمندي ازمايشگر بود كه خصوصاً در كاربُرد رنگ ناب به نتايج قابل ملاحظهاي دست يافت . پس از مهاجرت به آمريكا تحولي در شيوة انتزاعي خود پديد آورده . در دهة 1940 ، سلسله پرده هايي با عنوان گونه ها آفريد . پس از آن تركيب بنديهاي او صرفاً متشكل بود از مربعهاي رنگي برهم نهاد شده كه در رابطه با يگديگر تو هم عمق و فاصله ايجاد مي كردند . نقاشيهاي اخير آلبرس را پيش در آمد اُپ آرت * مي دانند . از جمله ديگر آثارش : آسمانخراشها (1927) ؛ بزرگداشت مربع : پنهاني 1962 )
وازارِلي VASARELY ، ويكتُر( نقاش ، طراح ، و نويسندة مجارستاني ، 1908ـ ؟ ) . او را « پدر اُپ آرت * » مي نامند . از جمله هنرمنداني است كه بر امكانات كاربُرديِ هنر انتزاعي تأكيد كرده اند .
در اكادمي هنر بوداپست آموزش ديد . از طريق مُهوي ـ ناگ * با آثار مالوچ * ، كاندينسكي * ، گرُپيوس * ، لوكُربوزيه * و مندريان * آشنا شد . سخت تحت تأثير
قرار گرفت . به پاريس رفت (1930) ؛ و بعداً تابعيت فرانسوي گرفت . او كار خود را در مقام طراح گرافيك آغاز كرد . سپس به نقاشي روي آورد (1944) ؛ و چندي بعد ، دست به جستجو و تجربه در زمينه هاي رنگ و خطاي بصري زد ؛ و با از ميان برداشتن مرز نقاشي و مجسمه سازي ، مفهوم عام هنر تجسميِ دوبُعدي و سه بُعدي را پيش نهاد . او ، همچنين ،به اين نتيجه رسيد كه هنر مندي به مدد امكانات مواد جديد و صنعت نوين مي تواند طرح خود را براي مصارف مختلف زندگي زوزمره باز توليد و پخش كند .
هدف وازارلي ايجاد ارتعاش در شبكية چشم تماشاگر است ؛ و براي اين منظور تدابير مختلفي را به كار مي بندد .
زيبايي شناسي كنستروكتيويسم * و كاركردگرايي بوهوس *
آثار اوليه اش مشتمل بودند بر طرحهاي خطي سياه و سفيد بر روي كاغذ ، ورق شفاف پلاستيك يا شيشه ( مثلاً :سوراتا ـ ت ؛ 1953 ) . ولي در دهة 1960 ، شكلهاي هندسي ـ مربع ، دايره ، مثلث ، مستطيل ، و چند وجهي ـ را با بهره گيري از تباين رنگهاي درخشان ، و طبق قواعد رياضي به گونه اي سازمان مي داد كه تصوري از جنبش ، پيشايندگي و پسروندگي را به تماشاگر القا كنند . از جمله ديگر آثارش : يِلاّن ( 1950) ؛ وُنال (1968) ؛ تريديم ـ آتش ] سه بُعدي[ (1974) .